یعنی با این شانسی که من دارم اگه دختر به دنیا میومدم
تو جهل عربستانی ها به دنیا میومدم زنده به گورم میکردن.. :|
چن وقت پیش دم در موسسه زبان منتظر بابام بودم بیاد دنبالم نیم ساعت شد نیومد. منم خو بیکار نیستم پیاده راهو اومدم. رسیدم سر کوچه،ماشین بابامو دیدم داره میاد سمتم.
مثه چی پریدم جلوش میگم چرا نیومدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میگه داشتم تلویزیون میدیدم یادم رفت !!
گفتم پس چی شد اومدی بالاخره؟!
گفت یهو راز بقا شروع شد یاد تو افتادم
...
من :||||||||
راز بقا :||||||
قرص سر درد که می خورم دلم درد می گیره، بعدش
می ترسم قرص دل درد بخورم رباط صلیبی پاره کنم
روزی به رضاشاه خبر دادند که نرخ درشکه خیلی زیاد شده.
رضاشاه تا این خبر را شنید لباس مبدل پوشید و رفت میدان توپخانه....
یک درشکه چی راصدا زد وگفت: چقدرمیگیری تا شمیران بری؟
درشکه چی که نمیدانست طرفش کیست گفت:برو ما با نرخ دولتی کار نمیکنیم!
رضا شاه گفت 5شاهی کافیه؟
درشکه چی گفت:برو بالا
-ده شاهی چی؟
-برو بالا!
-15 شاهی چی؟
-بروبالا
-30شاهی چی؟
-بزن قدش!
راننده به رضا شاه نگاهی کرد و گفت:سربازی؟
-برو بالا!
-گروهبانی؟
-بروبالا!
-فرمانده ای؟
-برو بالا!
-نکنه رضا شاهی!
-بزن قدش!
حال رضاشاه قیافه ی رنگ پریده ی مرد را دید و گفت:ترسیدی؟
-بروبالا!
-لرزیدی؟
-بروبالا!
-شاشیدی؟
-بروبالا!
-ریدی؟
-بزن قدش!
راننده از رضاشاه پرسید حالا من رو زندانی میکنی؟
-بروبالا!
-منو تبعید میکنی؟
-بروبالا!
-منو اعدام میکنی؟
-بزن قدش!
اگر سهراب سپهری در زمان ما دانشجو بود.....
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیبهایم خالیست
پدری دارم
......
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند
که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم...
ﺍﮔﻪ ﺗﻮﯼ ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺘﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ، ﺍﻻﻥ ﯾﻪ ﻃﻼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻗﻄﻌﻦ !
ممنون از فاطمه خانوم
روزی نیوتن در محضر یک نفر نشسته بود.
آن شخص از ایشان پرسید :
شنیده ام شما گفتید : یک کیلو آهن و یک کیلو پنبه وزن برابر دارند؟؟؟
نیوتن گفت : بله همین طور است.
مرد گفت یک کیلو پنبه و یک کیلو آهن آوردند .
اول پنبه را به سر نیوتن زد سپس آهن را به سر نیوتن زد!!!
نیوتن از درد نالید. مرد گفت :
حالا کدام سنگینتر بود!!!!
نیوتن از گفته خود پشیمان شد و فوراً در یکی از روستاها مشغول
دامداری شد
:|
آدرس دادن توی آمریکا:
خیابان 45 - شماره 120-منزل دیوید آنتونی
آدرس دادن توی ایران:
بزرگراه آیت اله صدر عاملی -خیابان حر ابن یزید ریاحی - نرسیده به فلکه انصارالمجاهدین - روبروی بانک قوامین - جنب مسجد بلال حبشی - کوچه شهید صیف الدین خواجه انصاری - جنب سوپرمارکت ستاره - بن بست هشتم - پلاک 13+3.1 -منزل حاج کمال عین آبادی....